امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

امیر عباس کوچولو

مامانی فدات!

سلام پشر مامان! امیر عباس داره دیگه بزرگ میشه! مامانی 5 ماه و 2 روزه گیت : قد:165 وزن : 6900 البته دکتر بادلی میگه وزنت کمه و باید غذای کمکی رو شروع کنی مامانی! بت فرنی و حریره میدم ولی بیشترشو فوت میکنی بیرون از دهنت! هنوز نمی نشینی ولی با کمک می تونی بشینی تازه 10 روزه که شروع کردی شبا بخوابی اصلا عادت نداشتی شب بخوابی از خونه خاله نفیسه که اومدیم شروع کردی شبا بخوابی البته ساعت 1 شب و تا 12 ظهر می خوابی عادت داری همیشه ساعت 12 بیدار شی از اول تولدت تا حالا 2 روزه شبا ساعت 11 5 دقیقه با هم بازی می کنیم و بلند بلند می خندی مامانی فدای خوش اخلاقیات بشه وقتی گریه می کنی خیلی نمکی میشی مامانی قر...
29 دی 1390

پسر خوبم! مامانی حرف زیاد داره!

پسر گلم! امیر عباسم! بهترین هدیه خدا! این اولین مطلبه که بعد از تولدت می نویسم! مامانی خاطراتت تا الان خیلی زیاده ولی من الان برات نمی گم! تو ذهنم نگه می دارم و همشو از تولدت تا این تاریخ برات میگم! بعضی خاطرات خاصیتشون اینه که هیچ وقت پاک نمیشن! حتی صحنه های رخدادنشون! قول قول مامانی همشو برات بگم، مو به مو!  پس وبلاگ امیر عباس گل آغاز به کار می کند... از حالا به بعد مامانی نویسنده خاطرات امیر عباس گل ناز خوشمل عزیز عسل کوچولوست!  
18 دی 1390

پشر مامان، شهریار

  شهریار جونی مامانی! پسر خوشگلم ! پسرم ! مامانی تصمیم گرفته تا زمان به دنیا اومدنت اینترنت رو قطع کنه به خاطر اینکه نتیجه بعضی از تحقیقات نشون می ده اینترنت ممکنه برای جنین ضرر داشته باشه! مامانی کنجد می خوره، ماهی می خوره باهوش بشی میوه می خوره، سیب، توت فرتگی ، خربزه و کم کم هلو تا ناز بشی شیر می خوره تا قوی بشی پس اینترنتم نمی یاد تا خدای ناکرده مشکلی برات پیش نیاد آخه اگه یه ذره حرکتت کم بشه دلم مثل سیر و سکه می جوشه مامانی مخصوصا شبا ساعت 12 و بیست دقیقه مامانی بزرگ شدی بهم بگو حکمت این 12 و بیست دقیقه ات چیه؟ عزیزم ! دعا می کنم فقط سالم به دنیا بیای خاطرات اومدن خاله مریم و چیدن...
14 دی 1390
1